تاریخ معاصرهزاره ها (قسمت پنجم)
نوشته از: ظاهردقیق نوشته از: ظاهردقیق

هزارهها دردوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق      

قبل ازینکه بحث را دربارهء متن بالا آغازنمایم ،لازم میدانم که بازهم درپیوست با قسمت قبلی  درباره" انزوا وتجرید جوامع هزارهها "ازسوی حکومات فاشستی پتانها بطورفشرده وکوتاه مطالب جدید ومبرم را پیش کش خوانندگان محترم وعزیزنموده وبدین ترتیب، توانسته باشم به عکس العمل هاونظریات خوانندگان گرامی که ازطریق ایمل ها برایم رسیده است ،جواب قانع کننده ورضایت بخش ارائه نمایم. 

یکی ازجالب توجه ترین ویژه گی های تاریخ جوامع هزاره بین( 1929- 1978 )، اعمال سیاستهای خشن برای به انزوا کشاندن آنان از سوی رژیم های حاکم برکابل بود .اتخاذ چنین سیاستی در طول تاریخ افغانستان سابقه نداشت .در نتیجه ای این تجرید اجباری ، جوامع هزاره از توسعه ای اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی، بدور ماندوبه تبع آن یکی ازبهترین منابع مولد کشاورزی درافغانستان عملا بلا استفاده ماند.

حسن نائیل درباره ای این تجرید وبه انزوا کشاندن آگاهانه ای هزارهها می نویسد:                        

دراثرهمین سیاست مخالفت با هزارهها درسال 1941 حا کم نشینهای محلی هزارجات از یک دگر مجزا ساخته شده وبه شش ولایت مجاور پیوسته گردانیده شدند. هد ف ازسیاست تجرید هزارهها نابودی این مرکز مهم سیاسی واقتصادی بود که از طریق ، الف )جلوگیری از توزیع سرمایه ای مملکتی در ولایات هزارجات ،وب)به حد اقل رساندن تعدادنمایندگان هزاره درمجلس شورای ملی ،تعقیب شد .حکومت در رسیدن به این اهداف موفق شد هزارهها نتوانستند نمایندگانی چندانی درمجلس شورا داشته باشندو هزارجات از رشد وتوسعه محروم ماند.                

حکومت این آمیزه بی ثبات ، کاملا در دستان پتانها (پشتونها)قرار دارد .از شانزده عضو کابینه تنها دوتن غیر پتان هستند .شمار حکمرانان پتانرا در اغلب ولایات ، حتی در آن جاهاکه اکثریت جمعیت به گروهی قومی دگری تعلق دارد ، می یابید ،اما هیچ حکمران غیر پتانرا نمی توان در ولایات پتان نشین یافت که درین رابطه زبان پشتو علت آن عنوان می شود .اکثریت قاطع کارمندان اداری را نیز پتانها تشکل میدهند.

درحالیکه مسائیل ومشکلات هزارهها توسط نمایندگان معدود آنان به اطلاع مقامات حکومتی می رسید ،  تغیری دربهبود وضعیت آنها پیش نیامد.

غذاهای مردم هزاره را نان گندم ویا نان جو ، دوغ ، چای وبوره(شکر)تشکل داده است دانه های نباتی و حبوبات ، تخم مرغ ، گوشت وپنیربسیار بندرت در غذا ها دیده می شود.میوه جات وسبزیجات در تابستان بصورت نا منظم وغیزر متداوم وجود دارد ، ولی در موسم زمستان اصلا هیچ پیدا نمی شود .مهم ترین قلم سبزیجات را پیاز تشکل داده است.

سید عسکر موسوی درکتاب خود "هزارههای افغانستان" در مورد چنین نوشته است: انزوا وتجرید هزارهها جامعه ای هزاره را از هرنوع توسعه ای اقتصادی وثمرات نوسازی عمومی که بر جاهای دگر افغانستان اثر گذاشت،محروم کرد.درنتیجه،اقتصاد هزارجات شکل اولیه وقدیمی خود را کم وبیش حفظ کرده است.تا سال 1978،بیشتر مبا دلات اقتصادی پا یا پای بود ومردم کمتراز پول رائیج استفاده می کردند، در واقع ،پول در هزارجات کاربرد چندانی نداشت .در آنجا بانکی وجودنداشت(هنوز هم وجود ندارد)واین موجب می شد که پول بلا استفاده باقی بماند.تماس با شهر ها ویا دادو ستد با خارج از منطقه نا چیز بود وشبکه ای حمل ونقل یا جاده وجود نداشت.آنچه که در منطقه مورد مصرف بود ،تولید میشد وبرعکس.

شرائیط سختی اجتماعی- اقتصادی هزارجات را می توان از توصیف ذیل بهتر گمانه زنی کرد:

هنوز هزارجات اقتصاد طبیعی و اکتفا به خود وشرائیط فیودالی حکمفرمائی دارد.فقر اقتصادی موجب گردیده استکه زحمتکشان در مغاره های طبیعی ،سموچها ومعبر برف کوچها وسیلابها زندگی کنندوتحت تهدید دائیمی بسر برند.چه بسا از زحمتکشان که در خانه های بی نوروبی منفذ با حیوانات خود یکجا زندگی می کنندوبه انواع مرض مبتلا هستند.

سرکوب اجتماعی،سیاسی واقتصادی هزارهها طیبعتآتجرید وانزوای فرهنگی آنانرا به دنبال داشت.شاید نا مطلوبترین  پیامد این انزوااز نظر فرهنگی در حوزه آموزشی بوده باشد.اگر چه شرائیط طی دوران نخستین جمهوری (1973-1978)/1352-1357)اندکی بهبود یافت وتعدادمدرسه درهزارجات ساخته شد(قبل ازین دوره تنها مدرسه وجود داشت)،اما وضعیت کلی همچنان تبعیض آمیزباقی ماند.همزمان با این بی توجهی نسبت به وضعیت آموزشی هزارجات،درنواحی پشتون نشین جنوب شرق افغانستان مدارس بیشتر وبیشتری ساخته می شدوزمینه های تحصیل برای پشتونهای افغانستانی ونیز پاکستانی مساعد ترمی گردید.

در1962،دانشگاه ننگرهار درجلال آباد تاسس شد .درین دانشگاه زبان تدریس پشتو بودوتسهیلات آموزشی تنها برای استفاده ای پشتو زبانان فراهم میشد،علاوه برآن ،این نکته جالب است که اکثریت محصلان آن از پشتونهای خارج از مرز (پاکستان) بودند ،که پس از تحصیلات به آنجا بازمی گشتند.بورس تحصیلی نیز برای این پشتونهای پاکستانی از طریق حکومت افغانستان وتوسط منابع خارجی قابل دسترس بود.دردهه ای 1960همچنین دو مدرسه ای متوسطه شبانه روزی در کابل ،یکی رحمان بابا(بر گرفته ازنام عبدالرحمن مومندی ،شاعرپشتوازروستای بهادردرکوهات پاکستان)و دگری حوشحال خان(شاعر پشتو از پشاور)تاسس شد که حکومت تامین مالی آنهارا به عهده داشت .درینجا باز هم هیچ هزاره ای پذیرفته نمیشدواغلبا شاگردان هردو مدرسه پس ازپایان دوره ،برای ادامه ای تحصیل به خارج (پاکستان ویا اتحاد شوروی )فرستاده می شدند.در ضمن،

در تمام ساحه ای وسیع هزارجات ،مطبوعاتی بنام روزنامه ودگر وسائیل تنویر وتبلغ مترقی ومدنی هیچ چیزی وجود نداشت ومردم را به فقر وحشتناکی فرهنگی دچار ساخته اند.از مکتب وشفاخانه ودواخانه نام وجود نداشت.

اعمال این نوع تبعیض ها نه ازسرتصادف ویا وجود مشکلات بلکه آگا هانه بود.

درضمن نخبگان پشتون می توانستند در غرب ادامه تحصیل دهند ،در حالیکه طبقه ای متوسط فقط به دانشگاه محلی دسترسی داشتند.این نوسازی بر تری پشتونها راتحکیم می کرد.

 هزارهها اما،می توانستند تا حدودی بر این ضعف آموزشی فائیق آیند.باساس نظر داکتر موسوی  هر جامعه ای تا زمانی که ریشه های فرهنگی خود را از دست نداده است ،همواره خود را بازشناسی واحیا نماید.بنا بر این هزارهها که از فرهنگ وسنتهای نیرومند وغنی بر خوردار هستند می توانستند نا کامیهای پس از 1890 را جبران نموده وبا وجود سر کوب بی رحمانه به حیات خود ادامه دهند.بدین ترتیب، آنان سهم فعالی در حیات سیاسی افغانستان طی دهه 1980تا 1990 ایفا نمودند.

هزارهها با استفاده از این فرهنگی غنی خود – که ریشه در اسلام دارد-به سستم آموزش سنتی اسلامی موسوم به مکتب دست رسی داشتند.این سستم آموزش ،که درخارج از دنیای اسلام کمتر شناخته شده است ،بر گرفته شده از آثار ویافته های مححففان مسلمان طی 14 قرن گذشته ویکی از عالی ترین تمدن های اسلام است.این مراکز منحصرا به مطالعه ای اسلام ومتون مذهبی اختصاص نداشت .در بسیاری همین مراکز بود که متون تمدنهای قدیمی یونان، هند وچین به عربی ترجمه ومورد مطالعه قرار می گرفت .درین مراکز موضوعات گوناگون از فلسفه گرفته تا مذهب ، از منطق وادبیات گرفته تا فیزیک ،شیمی، ریاضیات ،پزشکی وروانشناسی تدریس می شد.

درتمام حوزه های ایران ،عراق و سوریه طلاب افغانستان یکی از بزرگترین گروههای محصلین را تشکل می دهند که بیش از 90 درصد آنان هزاره هستند.با این وصف،بسیاری ازهزارهها که از آموزش جدید در کشورخود محروم گردیده بودند،توانستند درسطوح بسیاربالائی ازتحصیلات درجاهای دگرظاهرشوندکه مححقان چندی ازبین آنها برخاسته اند.وآنها اغلبا نقش فعالی در حیات اجتماعی بازی کرده اند درزیر اسامی بعضی ازمشهورترین آنان آمده است:

آیتالله  محمد علی مدرس از جاغوری،محمد اسمعیل مبلغ از بهسود،آیت الله سید سرور واعظ از بهسود،آیتالله  قربانعلی مححقق از ترکمن ، آیت الله میر حسین صادقی از ترکمن.

محمد اسمعیل مبلغ به نمایندگی ازمردم بهسود دردهه 60 در مجلس شورا راه یافته بود وهمچنین تا سال 1978 به تدریس فلسفه وادبیات دردانشگاه کابل مشغول بود ودرسال 1979 توسط رژیم فاشستی حفیظالاه امین درسال 1979 اعدام گردید.ازاونوشتجات ،جزوات وکتابهای زیادی به یادگارمانده است، کار پرآوازه او مشارکتش درتدوین دائیرت المعارف آریا نا است.

بدین ترتیب ، هزارهها نه فقط در حفظ هویت وارزشهای فرهنگی خود موفق بوده اند ،بلکه در توسعه ورشد علم ودانش در افغانستان سهم داشته اند.علاوه بر آن،هزارهها بزرگترین جامعه ای فارسی زبانان افغانستان هستند و نقش عمده در حفظ زبان،ادبیات وفرهنگی فارسی دارند.

در کابل هزارهها توانستند خود را ازسطح گارگران دارای پائینترین دستمزد ،که حقیر ترین کارهارا انجام میدادند به سطح طبقه ای متوسط صعود دادند.

داکتر سید عسکر موسوی از نگاه اقتصادی وضعیت هزارهها را چنین ارزیابی نموده است.

طی  10یا 20سال  اخیر ودر اثراموزش وفعالیت تجاری ، طبقه ای متوسط هزاره بوجود آمد.درنتیجه عنوان خان (یا میر) دگر نمیتواند جایگاهی در درون جامعه ای افغان یا جامعه ای سنتی هزارجات بیابد.

طبقه متوسط هزاره درکابل اکثرا ازهزارههای ترکمن تشکل می شد که از نظر تجاری در دوحوزه ای تجارت وفروش قطعات اتوموبیل موفق بوده اند .بطور مرسوم ،تاجران هراره اتوبیلهای دست دوم اروپائی وامریکائی  را وارد افغانستان کرده وبصورت حراجهای بزرگ به خریداران جزءمی فروختند، آنها نیز به نوبه ای خود قطعات اتوموبیلهارا دربازارکابل به فروش می رساندند.بهمین دلیل ،آنان درکابل به "ویرانکار" موسوم هستند.کسانی چون حاجی اسکندر،حاجی عبدالحسین( ریزه )،حاجی عبدالحسین( کلان )،حاجی نادر،حاجی صالح وحاجی قربانعلی ازبازرگانان معروف هزاره بودند.هزارههای بهسود معمولآ لباسهای دست دوم خارجی (لیلامی)می فروختند ویا در کار نانوائی بودند.هزارههای جاغوری اغلبآ در سازمانهای دولتی یا ارتش کارمیکردند. 80 درصد هزارههای کابل درشغل های کم درآمد ودشوارچون :کراچی وانی (کار با گاری)، جوالی گری (حمالی)، مزدوری کارگری، بنائی ونظائیرآن مشغول به کارهستند.

ازنگاه سیاسی هزارهها هیچگاه موقعیت با لا وموثر در حیات سیاسی افغانستان نداشته اند.تعداد نمایندههائیکه دردولت وجوداشتند هیچ وقت قدرت واقعی نداشتند وفقط نمایشی بودند. افرادی چون حاجی نادر،عبدارزاق توفیق ، محمد اسمعیل مبلغ ،شیخ سلیمان یاری،قربانعلی رضوی،عبدالحسین مقصودی ، داکترعبدالواحد سرابی ویعقوب لعلی درمیان معروفترین نمایندگان هزاره درمجلس شورای ملی ودولت قرار داشتند.همچنین چهرههای مانند سناتور علی اکبر نرگس(ازولسوالی پنجاب بامیان) ونادرعلی(از جاغوری)نماینده مجلس سنا بودند.بطورکلی اینهزارهها درمقائیسه با پشتونها کمتر ازیک درصد مقامات حکومتی را دراختیارداشتند.بهمین ترتیب درارتشتنها یک مقام ارشد هزاره ژنرال احمد علی خان "بابه" (ازجاغوری) وجود داشت که دردهه هفتاد 1970باز نشسته شد.واین درحال بود کههزارهها ازبک ها و تاجیکها ، بیشترین تعداد سربازان عادی را تشکل میداد ند.

هزارههای کابل همچنین درفعالیتهای سیاسی موءثرتری ،در خارج ازحکومت ودسته بندیهای سیاسی رسمی ،در گیر بودند.آنان تا زمان رویداد های 1978، اعضای در"حزب دموکراتیک خلق افغانستان(ح. د.خ .ا)چون سلطاتعلی کشتمند،و کریم میثاق داشتند.و همچنین دوتن ازبنیانگذاران "جنبش نوین دموکراتیک "یعنی اکرم یاری وصادق یاری،از هزارههای جا غوری بودند.اما اکثریت هزارههای فعال سیاسی در جنبشهای مذهبی تحت رهبری تحصیل کردگان وملاهای شیعه مشارکت داشتند.اینا ن اغلب محصلان مکاتب متوسطه ودانشگاه بودندودر سازمانهای مخفی فعالیت داشتندکه جنبش موسوم به پاسداران انقلاب افغانستانراشکل داد. 

هزارههای کابل همچنان دستآوردها وپیشرفتهای فرهنگی خاصی داشتند.چهره هائی چون داکترعبدالواحد سرابی (دررشته ای اقتصاد)،محمد اسمعیل مبلغ (فلسفه واقتصاد)،یعقوب لعلی مهندسی ،پروفیسورحسنیار (زیست شناسی) و نیطاقی(زراعت)جزو اینها بودند.بزودی هزارهها توانستند راه خود را دررسانه ها ومطبوعات نیزباز کند.پیام وجدان به سر دبیری  مرحوم عبدالرئوف ترکمنی وبرهان به سر دبیری علمشاهی ازجمله ای نشریاتی بود که که توسط آنان منتشرشد.

میپردازیم به بررسی اصلی مطلب مورد بحث " موقعیت هزارهها در دوران ترکی وحفیظ الله امین".

هزارهها دردوران ترکی وحفیظ الله امین 

قرن 20 یک آزمون بزرگ برای ایدئولوژی مارکسستی ولینیستی بود که متئاسفانه این ایدئولوژی با وجود داشتن آرمانهای بزرگ انسانی وامکانات وسیع عملی نتوانست حقانیت برتری خویش را نسبت به سستمهای مختلف سیاسی، اجتماعی واقتصادی مختلف ثابت وآنرامحافظت نماید، فروپاشی شوروی و شکست کشورهای سوسیالستی دریک مقطع زمانی کوتاه موجب بد بختی وسراسیمگی ملیاردها انسان درکره ای زمین گردید. اتباع این ممالک نا گزیربودند تا خود رابیک زندگی جدید دریک فرماسیون اجتماعی واقتصادی دگریعنی (سرمایداری)  بازسازی نمایند،و همچنان روح وروان خویش را نیز باید تغیرمیدادند.ولی استعداد وخلاقیت سرشاریرا که خداوند به انسان اعطا نموده است،مردم این کشورها توانستند، بزود ترین فرصت برسخترین مشکلاتها و دشواریها ی زندگی غلبه نمایند.

 تیوری بافی های رهبران کمونستی به شیوه ای شوروی باعث انحرافات برنامه وتاکتیک جنبش احزاب مارکسستی - لینیستی وگارگری جهان گردید.وتقلید های کورکورانه ازین تیوریها در کشورهای متفاوت  وصدور این اید ئولوژی وتیوری ها درممالک مختلف، باعث سد رشد نورمال قانون رشد جامعه وطبیعت می گردید ند که این خود باعث برانگیختن مقاومت ها وبر خوردها می گردید که بالآخره این نواقصات منجربه شکست سستم سوسیالیزم  به شیوه ای کشور شورا ها گردید.

آرمانهای والای کمونیزم درکتابها هنوز هم مقدس وانسانی است ، علت شکست سستم جهانی سوسیالیزم قرن 20 را در بی کفایتی رهبران ، رویزیونستها وانحرافات از آرمانهای کمونیزم وسوسیالیز باید جستجو نمود. با وجود همه ای این نواقصات مردم جهان در شرائیط جدید قرن 21 باز هم به کارل مارکس مراجعه می نماید و اید ئولوژی او در جوامع سرمایداری ازمبرمیت خاص بر خور دار گردیده است.

 

  شکست سوسیالیزم را دربطن سوسیالیزم شوروی جستجو نمود. این سستم  نتوانسته بود  انسان عادی را درتولید ذینفع نماید،ودر تصاحب مالکیت آنها را شریک نماید. بناء همان سیل لشکر کارگر خود باعث شکست سوسیالیزم منجمد شده گردید، وهمچنان نواقص بسا عمده ای سوسیالیزم شوروی در تدابیرات واقدامات وسیع آن علیه مذاهب نهفته بود که این تنفر توده های وسیع ملیونی  باعث شکست  وتضعیف آن گردید. امپریالیزم جهانی وکشورهای سرمایداری ازین نواقصات بخاطراز پا انداختن حریف خویش استفاده ای درست ومثمر نمودند.

البته حادثه ای تاریخی دموکراتیک ثورافغانستان نیز جزء این پروسه بود ،تحت تاثر سستم جهانی سوسیالیزم بوجودآمد  وبا سقوط آن از بین رفت .حرف های رهبران مجاهدین افغان بسیار مسخره وخنده آور جلوه می نماید، زمانیکه آنها از تربیونها با لحن بلند اعلان می دارند که کمونیزم راما مجاهدین شکست داده ایم.

 

 باساس تعالیم مارکسیزم ، حادثه ای هفت ثوررا نمیتوان بمثابه ای یک انقلاب نامید. بناء نظربه خصوصیات این حادثه ئی تاریخی ،استعمال اصطلاح کودتاه ویا حادثه تاریخی بسیار به مورد وبجا خواهد بود. بسیاری ازبنیاد گذاران ورهبران حزبی و حتی اعضای عادی حزب دموکراتیک  خلق افغانستان ، ممکن است با گذشت زمان به این نظریه موافقت داشته باشند که استعمال کلمه ئی کودتاه ویا حادثه تاریخی درست وبهتر جلوه می نماید.البته نظربه تحقیقاتی که اینجانب در جریان صحبتها یم  با عده ای از رفقای چپی افغانی خویش که خودم نیزازجمله ای آنها می باشم انجام دادم که متئاسفانه عده ای هنوزهم درهمان خواب سابق است وازحد زیاد چپ می اندیشند، وعده ای هم وجود دارند که فقط ازاحساسات پاک اعضای صدیق حزب وطن هنوزهم نفع می برند، وطبق عادتهای قبلی شان،آنان خوش دارند که برای شان تعظیم گردد وحتی عده ای موفق به ایجاد گروههای جدید گردیده اند. من به همه ای نظریات وپلورالیزم نظریات احترام عمیق دارم ، ولی نظریات ما نباید  بیست سال عقب ازشرائیط  فعلی باشند.

امروزهر فرد عادی افغانستان صاحب نظرو آگاه است .اگر رشته ای سخن را با  او در مورد انقلاب ثور آغازنمائی ، در جریان صحبت ،نا خود آگاه چندین بار حرفهای مانند ، دوران ترکی،دوران حفیظ الله امین ،دوران کمونستها ،کودتاه خلقیها وپرچمیها ،دوران کارمل ونجیب الله  وغیره را تکرارخواهد کرد .پس مسئله کاملا روشن است. زمانیکه حادثه هفت ثور به پیروزی رسید ، مردم شهر کابل شاهد غرش صدای طیاره های جیت وتانک ها درشهر بودند.بدین ترتیب قدرت را عده ای بدون رای و انتخاب مردم  تصاحب شدند.

                                                                                                                                    این قیام نظامی(کودتاه نظامی) که خلقیها درآنهارول مطلق رهبری کننده را در 27 اپریل 1978 داشتند و بمثابه ای یک حادثه ای غیر مترقبه ، ویک رویداد پیش بینی نا شده وخلاف میل تاریخ وخلاف قانون رشد نورمال جامعه وبا یک عمل ماجرا جویانه به پیروزی رسید. گر چند در پروگرام وبرنا مه ای آن  مسائیل  مثبت گنجانیده شده بود وبدون تردید به نفع انسان زحمتکش بود.

این یک حقیقت مسلم بود، ا ختناق و استبداد وظلم در کشورحکم روائی داشتند. سطح پائین رشد اقتصادی اجتماعی ،فرهنگی وملی درافغانستان به آخرین درجه آن قرار داشتند، مردم خواستار تغیرات  بودند، کشوری که هنوز در تاریکی زندگی می کرد، برق نداشت، راه نداشت، آب آشامیدنی نداشت،  کشوری که سطح تولید در آن بسیار پایین و عواید مردم بسیار ناچیز بود، هر کدام می خواست در تناسب  با کشورهای همسایه، منطقه و جهان (زندگی داشته باشد)، به این خاطر، ایجاب می کرد که  یک تغییربیاید.               

    

 

 

انقلابیون وبخصوص رهبران خلقیها و پرچمیها در زندانها بسرمی بردند و مرگ واعدام آنها را تهدید می نمودند.  همین انگیزهها بود که رهبران حزب دموکراتیک خلق، در فکر کسب قدرت از طریق زورو فشار گردیدند، ونیروهائیکه باید این انقلاب را به پیروزی میرساندند ، یعنی توده ها، کارگران و دهقان درآن عملآ سهم نداشتند.                                                                                                                 

به گفته مهران براتی: "به دنبال مطالعات تحقیقی و دانشگاهی، با ساختار قبیله ‌ای و سنتی جامعه افغانستان آشنا شده بودم و می ‌دانستم که در چنین جامعه ‌ای، سوسیالیسم نمی‌ تواند سرنوشت بهتری از حرکات ظفار (در عمان) و یمن جنوبی داشته باشد، از اول آگاه بودم که این جریان به طور طبیعی از بطن شرایط اجتماعی و مناسبات طبقاتی زاده نشده، بلکه جریانی یکسره مصنوعی و تحمیلی است، چنین جریانی هرقدر هم با برنامه و نیت خوبی شروع شده باشد، دیر یا زود بسوی انحراف می‌ رود و در برابر کمترین فشاری به زانو درمی‌ آید.".

ودرین جا قابل یاد آوری است که حتی خود داود خان نیز با کودتا چیان در رابطه با بعضی اصلاحات هم پیمان وحتی در ائتلاف قرار داشتند.محمد داود خان پس از به قدرت رسیدن، روابط نزدیک خود را با حزب دموکراتیک خلق به ویژه جناح پرچم، تا مدتی حفظ کرد؛ هر چند روابط او با رهبران جناح خلق چندان دوستانه نبود.اما این دوستی دیر نپایید.                                                                                

خلقیها که درین کودتاه نسبت به پرچمی ها نقش عمده را داشتند، تمام پست ها وقدرتها را در تمام ادارات ازرقیبان سیاسی خویش غصب نمودند واین پست هارا برای افراد خلقی زبده که میتوانستند شعارهای زنده باد رهبرخلق ،زنده باد تر کی ،زنده باد نابغه ،و زنده باد حفیظ الله امین این شاگرد وفادار،نان،لباس ،خانه سرمیدادند اهدا کردند .همه جاها به رنگ های سرخ مزین گردیده بودند.                                         

 

   

 

بهر صورت حکومت جدید بوجود آمد  وشورائی به اصطلاح انقلابی تشکل گردید . وکشمکش قدرت بین خلقیها و پرچمی آعاز گردید .در قدم اول حفیظ الله امین  تشنه ای قدرت بود.

                     

بهر حال مردم افغانستان ازین کشمکش هائی درونی حکومت انقلابی ورژیم  جدید اطلاعی نداشتند ، پشتبانی خویشرا ازین حادثه جدید وحکومت اعلان نمودند.واین حادثه تاریخی را شادباش گفتند.                       

ومردم افغانستان حمایت خویشرا ازرژیم اعلان داشتند ، چونکه این رژیم اساسات اسلام را بحیث سیاست داخلی خویش اعلان کرده بود عدم تبعیض ومحوستم ملی  و مساوی بودن ملیتها از شعارمهم دولت انقلابی محسوب می گردید ، وبرای اقلیت های ملی ،بخصوص هزارهها که تحت ستم وتفوق سیاست های رسمی دولت های خاندانی قرار داشت ،بسا مهم وخوش آیند بودند و آزین سیاست حمایت نمودند.                    

درخطوط اساسی وظائیف انقلابی ج.د ا درپهلوی سائیر برنامه انقلابی ، مسائیل مانند حل دموکراتیک مسئله ای ملی، حل دموکراتیک مسئله ای کوچیها،تکامل هنر ،ادبیات وانتشارات به زبانهای مادری اقوام وقبائیل و ملیتهای مسکون در افغانستان گنجانیده شده بودندکه ازطرف هزارهها با گرمی استقبال گردیدند.              

 

             

 

                                                                          

البته برای اولین بار یک تعداد هزارهها با به قدرت رسیدن دولت  خلقیها وپرچمیها وابسته به ح .د . خ.ا صرفنظرازدشواری های نظامی وسیاسی و  ایدئولوژیکی درین مقطع زمانی تا حدودی  معین زمینه حضور سیاسی مردم هزاره از لحاظ ترکیب و تناسب قومی در تمام بدنه ها از رده های پائین تا  مقامات بالائی دولتی در ساحات ملکی و نظامی بدون تبعیض میسر وفراهم گردیدو حضور مردم هزاره در ین  دولت ها  پر رنگتر از رژیم ها ی گذشته بوده  است.که  از تعدادی از رجال سیاسی هزاره که در آغازدوره ای اول حادثه ای هفت ثور حضور پیداکرده بودند یا دآوری میگردد.

عبدالکریم میثاق وزیرمالیه،سلطانعلی کشتمند وزیرپلان وبعدا زندانی،محمد عوض نبی زاده رئیس مطابع دولتی بعدآ زندانی،آقا حسین تلاش سال رئیس نساجی بگرامی کابل ،عباس خروشان منشی مرکزی جوانان خلقی افغانستان،شاه ولی مطمین معاون شهر داری کابل،طلوع سال  منشی حزبی کمیته ولایتی بامیان،محمدعلی واتر  ولسوال ورس بامیان،غلام علی ذرخش ولسوال پنجاب بامیان ،نوروزعلی ولسوال یکاولنگ بامیان،عوض علی راهبین   ولسوال مرکز بهسود ولایت وردک ،محمد جمعه گوش  معاون مدیر معارف ولایت بامیان،غلام محمدعلاقه دار دایمیرداد ولایت وردک،عوض علی  ولسوال لعل وسرجنگل ولایت غور..       

  درحقیقت با تعین نمودن همچو افراد کدام تفاوت فاحشی درزندگی هزارهها رونما نگردیدند ، چونکه عده ای ازاین افراد زیاد تر به نفع جناح های حزبی خویش تلاش وفعالیت می نمودند تا اینکه خدمتی برای هزارههای خود انجام بدهند و حتی دربعضی محلات از بی تجریبه گی وبی خردی به کارهای ناشائیسته ونا درست دست زدند.

                                                                                   

به بسیار زودی بی احترامی به عنعنات دینی ومذهبی مردم بوقوع پیوست.خلقیها درمجموع وخلقیهای هزاره بطورخاص، دربعضی ولسوالی های هزارجات خانها وعده ای ازکلانهای قوم را به شکل بسیارنا شائیسته وتحقیر آمیز مورد لت وکوب وحشیانه قرار داده بودند، به مقدسات دینی مردم عملا خلاف برنامه و فیصله های شورای انقلابی تجاوز گردید. البته این کارهای ناشائسته منجر به تحرک احساسات دینی ومذهبی مردم افغانستان  وخاصتآ مردم هزاره وشیعه های افغانسشتان گردیدند.

دیری نگذشت که نخستین «مقاومت های خود جوش» مردم عامه ازروستاهای نورستان و هزارستان علیه دولت کمونیستی اوج گرفتند و گسترش پیدا نمودند.اما دولتمداران و به خصوص نور محمد تره کی و حفیظ الله امین از راه قهرآمیز و خشونت به سرکوبی مقامت کنندگان متوسل گردیدند. از جمله حفیظ الله امین اهالی بیگناه پغمان را با توطئه و حتا به زور مسلح کرد و در جنگ نابرابر علیه مردم بامیان بسیج نمود. بار دیگر حفیظ الله امین اهالی پشتون های وردک را تسلیح کرد تا به سرکوبی مردم هزاره اقدام نمایند. اما این پشتون های عاقبت اندیش و ملی منطقه وردک در ظاهر امر از پول و اسلحه های دولت تره کی- امین استفاده کردند؛ ولی هرگز علیه مردم هزاره نجنگیدند. بالاخیره اینها این رازرا برای هزاره های همجوار خویش اطلاع داده و افزود که ما با شما سرنوشت مشترک داریم و از سیاست دولت علیه شما هرگز حمایت نخواهیم نمود، خاطرجمع باشید. این پشتون های با درد، مردم دوست و دوراندیش با تعهد خود در برابر هزاره های همسرنوشت شان وفادار ماندند. بار دگر به امر شخص حفیظ الله امین قیام 24 حوت هرات بی رحمانه سرکوب شد و اهالی بی شمارهرات باستان و متمدن را به خاک و خون غلطیدند.

 پس ازکودتای 1978،بسیاری از چهره های برجسته ای هزاره یا اعدام شدند ویا مجبور به ترک کشور گردیدند،در عین حال ، هزارهها در کابل همچنان به بهره گیری ازبرخی فرصت های محدود ادامه دادند .سیاستهای انزوا گرانه علیه هزارجات ازسر گرفته شد.نیروهای سابق قدرت چندانی نداشتند وبه همبن دلیل نتوانستند در جهت بهبود وضعیت وشرائیط هزارههای همقطارخود در دگر جاها کارانجام دهند.قدرت در دست پشتونها باقیماندودگرگروههای قومی بویژه هزارهها،در حاشیه واقع شدنددر نهایت با اعمال سیاستهای انزواگرایانه توسط حکومت ،نام هزارجات بطور کلی از نقشه ای افغانستان حذف شد:

در جریان نوسازی دولت افغانستان وتقسیمات اداری ناشی از آن ،هزارجات به عنوان یک بخش مستقل از نقشه ای افغانستان حذف شد.هر ناحیه ای هزاره نشین به یک ولایت که متشکل از گروههای قومی غیر هزاره بود ضمیمه گردید.

پس ازکودتای ثورو تشکیل دولت دمکراتیک خلق، حمایت تره کی ازحفیظ الله امین بیشترازگذشته افزایش یافت.درطول اولین سال حاکمیت حزب مذکور، نه تنها امین در چتر حمایت تره کی به موقعیت های بلند حزبی و دولتی رسید، بلکه تره کی عملاً درخدمت تمایلات و برنامه های امین قرار گرفت. یکی دیگر ازعوامل اختلاف میان دوجناح خلق وپرچم به روشها وسلیقه های هردو جناح ورهبرانشان به برداشت وتطبیق آیدئولوژی مارکسیزم – لنینیزم به عنوان آیدئولوژی حزب دمکراتیک خلق در افغانستان برمیگشت.درحالیکه هردو جناح، مارکسیست های طرفدار و وابسته به شوروی بودند اما جناح پرچم یک گروه معتدل به حساب میرفت وجناح خلق از عناصر تند رو و افراطی تشکیل شده بود.

رویهمرفته با وجود پرخاشگری ونارضایتی شدید جناح پرچم ورهبر آن ببرک کارمل، رهبران جناح خلق به خصوص حفیظ الله امین، آغاز بحران تشکیل حکومت حزبی را با تثبیت وتقویت موقعیت خود و تضعبف جناح پرچم پشت سرگذاشت. 10 وزارت مهم به جناح خلق و 8 وزارت به جناح پرچم تعلق گرفت. ریاست شورای انقلابی و ریاست دولت و حکومت را نورمحمد تره کی رهبر جناح خلق بدست گرفت و به ببرک کارمل رهبر جناح پرچم در واقع بصورت تشریفاتی، معاونیت تره کی در شورای انقلابی و حکومت داده شد. در حالیکه کارمل به عنوان معاون صدراعظم اعلان شد اما برای صدارت دو معاون دیگر هم تعین گردید که یکی از آنها حفیظ الله امین و معاون دیگر صدارت محمد اسلم وطنجار از جناح خلق بودند. همچنان امین وزارت خارجه و وطنجار وزارت مخابرات را بدوش داشتند. سایر وزارت خانه ها نیزبا برتری جناح خلق تقسیم گردید:

حفیظ الله امین به تصفیه و سرکوبی کامل جناح پرچم پرداخت که در هفدهم آگست 1978 از کودتای نافرجام جنرال عبدالقادر وزیر دفاع سخن زده شد. قادر وزیر دفاع وشاهپور احمدزی لوی درستیز یا رئیس ستاد مشترک ارتش دستگیر وزندانی شد . روزهای بعد سلطانعلی کشتمند از رهبران پرچمی عضو بیروی سیاسی حزب دمکراتیک خلق و جگرن محمد رفیع عضو کابینۀ رژیم در23 آگست 1978 به جرم مشارکت در کودتا دستگیر و زندانی شدند.

پس ازاخراج رهبران پرچم از حزب، موج جدیدی از دستگیری اعضای پرچم آغاز گردید. صد ها نفر عضو جناح پرچم از ادارات ملکی و نظامی دولت سبکدوش و روانۀ زندان شدند. ده ها تن از زندانیان پرچمی توسط جناح حاکم خلق در زندان پلچرخی به قتل رسیدند. درمورد تعداد زندانیان جناح پرچم و شمار کشته شدگان این جناح در زندانها توسط جناح خلق که عمدتاً به فرمان حفیظ الله امین صورت گرفت، ارقام مؤثق و مشخصی وجود ندارد. نویسندگان، محققین، ژورنالیستان، دیپلوماتهای غربی، شورویها، و حتی اعضای پرچم در این مورد ارقام و اعداد متفاوت ارائه می کنند. سلطانعلی کشتمند از رهبران پرچم درمورد کشته شدگان این جناح بدست جناح خلق می نویسد:« شمار پرچمی های که در دوران حاکمیت رژیم،(حکومت جناح خلق) ناپدید، تیرباران و سر به نیست شدند به چندین هزار تن می رسد.

اما دولت تره کی- امین علیه رستاخیزعادلانه تمام اقوام اعم از هزاره و غیر هزاره با شیوه های خشونت، ترور، ، اسارت ، کشتارهای دسته جمعی و شؤنیستی متوسل شد که به چند نمونه از گورهای دسته جمعی درتصاویر زیرنشان داده میشود.

 

در مرحله بعدی 3 حوت قیام مردم هزاره در چند اول کابل توسط دولتمداران وقت سرکوب و نخبگان، روحانیون و روشنفکران هزاره و شیعه و همچنان تعداد کثیری از مردم غیر نظامی به شهادت رسیدند.

در آغاز کود تای تره کی – امین از تمام منابع اطلاع رسانی به سمع مردم و جهانیان رسانیده شد که : « مونژ د خلکو د پاره کور، کالی او دودی غوارو.» یعنی ما برای مردم خانه، لباس و نان می خواهیم. اما دیری نگذشته که حکام وقت در عوض دودی ( نان) مرمی کشنده را به تن مردم فرو بردند، به جای کالی( لباس) کفن خونین را به مردم هدیه کردند و در عوض کور( خانه) گورستان های مخفی و صحرایی را برای مردم ایجاد و آباد کردند. و یکی از حاصل کوده تای هفت ثور 1357 خورشیدی همین چند نمونه کشف گورهای دسته جمعی است که تا حال بدست آمده است.

 خود تره کی پس از دستگیری در داخل خانۀ خلق نیز راهی  زندان شد. رادیو تلویزیون دولتی در فردای دستگیری وی، در روز پانزدهم سپتمبر از بیماری و استعفای او از کلیه مقام های حزبی ودولتی خبر داد. او سپس در شبانگاه هشتم اکتوبر همین سال(1979) به فرمان امین کشته شد و رسانه های دولتی مرگ او را بروز دهم اکتوبر ناشی از بیماری اعلان کردند. 

بعد ازبقدرت رسیدن حفیظ الله امین سیاست ترورواختناق همه ای ملت افغانستانرا درهراس ووحشت انداخته بودند ،بخصوص هزارههای افغانستان ودرمجموع شیعه های افغانستان قربانی سیاست تروروتبعض آمیزفاشستی حفیظ الله امین گردید.                                                                                      

اینجانب ،صاحب این قلم که  درین سالها متعلم مکتب تخنیک ثانوی کابل بودم ودر لیلیه زندگی مشترک را باجوانان ملیتهای مختلف  داشتم وازاین مرحله ای تاریخ وزندگی هموطنانم وملیتی با افتخارم هزاره آگاهی کامل وواقع بینانه دارم .                                                                   

پیروزی انقلاب اسلامی ایران زندگی مشکل هزارهها وشیعه هارادگرهم مشکل تر ساخت،هرهزاره وشیعه بنام خمینی پارت تاپه ومهرزده میشد،وازطرف امینیها دستگیر، زندانی و بعدآنا پدید می گردیدند.مارش های انقلابیکه از طرف حفیظ الله امین وامینی ها سازماندهی می گردیدند، مظاهره چیان که اکثرا مامورین دولت ، متعلمین ومحصلین بودند ،جبرآ درسرکهای کابل وولایات کشانیده میشدند ،شعارهای مرگ برخمینی ،مرگ بر ایران ومرگ بر خمینستها رابا آواز بلند همراهی وسرمیدادند، واین درذات خود بزرگترین توهین برای هر هزاره وشیعه  تلقی می گردید.زیرا شیعیان امام خمینی را به صفت پیشوا ورهبرمذهبی خویش می شمارید وتا به هنوز به این عقیده وباور باقی مانده اند.هر روزیکه شب می گردید وسر تیغ زدن هزارهها وشیعیان جزء ازوظائیف انقلابی امینیها ی  قاتل بود وآنها ازین کار شان لذ ت می بردند.سازمان های حزبی و سازمان جوانان خلقیها یگانه نیروی بود که زندگی هر فردغیر سازمانی را تحت کنترول جدی خویش داشتند ، وهرکسی که مخالف ایده وایدئولوژی خلقیها(امینیها) بودند، ادامه تحصیل ومهم تر ازآن ادامه ای حیا تش درمکاتب، پوهنتونها، لیلیه ها وموسسات دولتی غیرممکن بود و درمجموع سرنوشت او مورد سوال قرارمی گرفت.                                                                                                          

امینیها درمکاتب ،عوض مضمون دنیات بتدریس درسهای سیاست ویا لسان پشتومیپرداختند که  متعلمین ومحصلین جبرآ به این درسها گوش فرا میدادند.البته برای مامورین این دوره نیزهویدا وآشکاراند که در ادارات وموسسات دولتی تدریس وآموزش لسان پشتو جزء ازپروگرام دولت بود وجبرآ  کورسها ی پشتو تدریس می گردید.بدینترتیب فاشست های انقلابی نمادر ترویج لسان پشتواز دل وجان مبادرت می ورزید.                                                                                                

 موترهای جیپ، که اغلب در دهن دروازه های مکاتب ،پوهنتونهاو لیلیه ها انتظاربه اصطلاح مشکوکین را می کشیدند ، وبیرون کردن آنها ازدفاتر،خانه، لیلیه ها  وصنف ها معنی بردن آنها بسوی زندان بود و مرگ حتمی انتظار آنها را می کشیدند.واقعا هم وطنان ما ، یک  دوران وحشت را  پشت سر گزرانیده اند.متعلمین ومحصلین ومامورین هزاره  درقدم اول مورد تعقیب جدی قرارداشتند و تعداد آنها نیزانگشت شمار بودند.                                                                                                              

متعلمین ومحصلین که از ولسوالی های ورث ،پنجاب ، لعل وسری جنگل وجاغوری ،غزنی ،مرکز بامیان وسائیرمحلات هزاره نشین جهت تحصیل به کابل اعزام گردیده بودند ،به بهانه های مختلف ودسیسه سازیها مورد آزارو اذیت روحی وفزیکی قرارمی گرفت ، با گذشت هر روزادامه تحصیلات برای آنها بعید تر شده میرفت .متآسفانه عده ای زیادی از جوانان هزاره که امید مردم خویش بود نتوانستند درتحت این نظام به تحصیلات خویش ادامه بدهند ،با استفاده از رخصتیهای تابستانی مکاتب را برای همیشه رها کردند وعده ئی از آنها درصفوف مجاهد ین وسازمانهای مائوئیستها شامل  گردیدند.عده ای که با همه ای این دشواریها تحصیلات خویش را توانستند ادامه بدهند، والیدین شان از طرف مجاهدین زیرفشارهای جدی قرارمی گرفتند. طبق فیصله ای مجاهدین درهزارجات که سیدعلی بهشتی درآن زمانرهبر بود،همه ای متعلمین، ومحصلین مامورین ساحات زیرکنترول دولت کمونستی بایددرمنطقه تحت کنترول مجاهدین احضار می گردید، ودرصورت انکارازین فرمان والیدین آنها می بائیست جرائیم بزرگ مالی را به کمیته های مجاهدین می پرداختند. بنآء والیدین مظلوم ماهر ساله، پول های هنگفت جریمه را برای مجاهدین به طور متواتروطی سالهای متمادیپرداخته اند.                                                                                               

                                                                                             
دولت صاحب زاده مترجم سابق پزشکان شوروی در کتاب خاطراتش در مورد ایندوران وحشت چنین بیان میدارد:                                                                                                                                

                            

اوایل ماه دسامبر سال ۱۹۷۹ وارد کابل شدم. تصورم قبل از رفتن به افغانستان این بود که مردم از "انقلاب ثور" به صورت وسیع پشتیبانی می کند. اما پس از آمدن به کابل دریافتم که بخش زیادی از مردم در فضای هراس به سر می برند و بسیاری از آشکار سخن گفتن، به خصوص درباره مسایل سیاسی و حساس، خودداری می کردند.                                                                                  

من مترجم پزشکان شوروی در یکی از شفاخانه های کابل بودم و میان ما و کارمندان افغانی از مسایل سیاسی به ندرت صحبت آشکار اتفاق می افتاد. در خیابان های کابل، خیلی کم می توانستید ببینید که بیش از دو نفر با هم صحبت می کنند. شایعه بود که افراد به صورت مرموز ناپدید می شوند. مترجمانی که من تازه به آنها پیوسته بودم می گفتند شایعات زیادی است که روزهای اندکی ازحکومت حفیظ الله امین باقی مانده و امکان رخ دادن یک تحول مهم، زیاد است دارد.

آنچه بیشتر در یادم مانده، سخنرانی های انقلابی حفیظ الله امین و تاکید او به "آرمان های انقلاب" بود. حتی چند روز قبل از سقوط حکومتش، زمانی یک روزنامه نگار غربی از او پرسید شما احساس نمی کنید که مرگتان نزدیک است، او در پاسخ گفت تا زمانی که من، سوسیالیسم را در افغانستان پیاده نکنم، نخواهم مرد.

تجاوز نظامی شوروی بر افغانستان در دوران حکومت صد روزه ای حفیظ الله امین  شکل گرفت ورود نخستین دسته های نظامی لشکریان شوروی در ظاهر توآم با دعوت و موافقت امین بود.اما این نیروها پس از ورود و استقرار در افغانستان دست به قتل داعی و میز بان خود زدند. 

 وثایق و اسـنادی که در دسـترس اسـت بیانگر آنسـت که حفیظ الله امین مبتکر اصلی دعوت روسـها به خاک افغانسـتان بود. نبی عظیمی در کتاب اردو و سـیاسـت میگوید: " این تقاضا ( دعوت روس ها به خاک افغانسـتان ) توسـط حفیظ الله امین هژده بار رسـماً صورت پذیرفته اسـت.  حفیظ الله امین گاهی به نماینده گی از ترکی و زمانی هم از طریق اسـد الله سـروری و دیگران این دعوت را به گوش روس ها می رسـاند.

 

ادامه دارد.......

  منا بع :

- سید عسکر موسوی  "هزارههای افغانستان "(تاریخ ،فرهنگ ،اقتصاد، سیاست)

-  غلام يحيي حسيني تحقيقي درباره‌ي تاريخ تشيع-هزاره‌ها در افغانستان

-  سخی ارزگانی نگاه بر کشف گورهای دسته جمعی در افغانستان

-  محمد اکرام اندیشمند (برگهایی ازتاریخ): ٧ثور و ٨ثور (قسمت اول)،(قسمت دوم)،(قسمت سوم).

-  نوشـته خواجه بشـير احمد:"   ما و امریکا" از نخسـتین تماس تا نخسـتین پایگاه

 -  محمدعوض نبی زا ده) نقش و مقام مردم هزاره دردولت و جامعه طی دوونیم قرن اخیر)    

-  سایت های  انترنیتی

-  سلیت بی بی سی

- دولت صاحب زاده مترجم سابق پزشکان شوروی در کابل کودتا پس از کودتا: خاطره یک مترجم روسها

 

-  تبصرهها، مقالات ویاد داشتهای شخصی نویسنده ای این مقاله

 

ایمل :

Bamyan_7@hotmail.com

تاریخ 02-11-2008

هالند


November 2nd, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي